پقتی خبر را خواندم، کسی را ندیدم تا احساساتش در من القایی ایجاد بکند، شوکه شدم، خشمگین شدم، اشکم درآمد، نفرت در من شعله کشید.
مادرم از در آمد، نمی دانم چرا، به او گفتم خبر را، دو دستی به سرش کوبید، خشمگین و اندوهگین شد، زار زار گریه می کرد. به همسرم زنگ زدم، صدایش بین گریه هایش به من فهماند که او هم خبردار شده.
برای محبوب شدن، گاهی ظاهر آراسته می کنیم، نقش رفتار خوب از خودمان درمی آوریم روی محوری بین صدق صددرصد و کذب و رودربایستی و مردم داری و.
ولی مرگ مان اشک چندنفر را بیشتر در نمی آورد و حتی اگر اشکی درآورد، چیزی از کسان زیادی کم نمی کند.
ولی بعضی ها در اوج جذابیت و محبوبیت هستند
بدون اینکه بخواهند برای محبوب شدن تلاشی بکنند.
همینکه بین خود و خدایشان را اصلاح کرده اند، اصلاح شده بین آنها با خدای آنها.
درباره این سایت