وقتی از شدددت خستگی جسمی و روحی با گریه های طفل معصوم که ناشی از بدخواب شدن و خستگی و گشنگی توأمان اوبود مواجه شدم، دیدم که چقدر با اینکه بین آدم ها اگرچه رحم من به او بیشتره(به جز امام زمانش و شاید اولیا الهی که مادری رو به طریق چونکه صد آمد نود هم پیش ماست از بر شدن)ولی واقعا دلم میخواست بندازمش بغل باباش بگم من فقط میخوام بخوابم، ببر آروم ش کن. ولیکن نه دست ما به پدرش می رسید و نه احدی از ابنا بشر برای کمک به ما دیده شده توی این پلان از زندگی.
دیدم که مادر اگرچه مااادره، ولی به اندازه ی سهمش از فهم و کمال و شعور و غلبه بر خشم و هوا (نفس) و عبودیتش می تونه آینه ای با انعکاس رحمت خدایی باشه به طفل.
آینه ی کدر اگر باشه انعکاس خوبی نخواهد داد ویا خوبه بگم انعکاس عالمانه و عارفانه ای نخواهد داد.اگرچه سیستم به گونه ای طراحی شده که قطعا و قطعا یک سری از طول موج های رحمت خدا از آینه ی (ولو کدر)مادر به طفل خواهند تابید.
و این مادره که توی این امتحان باید بدوه و اوراق دلش رو بشویه و غبار از آینه ی دلش بزدایه که بلکه بتونه شعورمند و عارفانه و عالمانه منعکس کننده ی حداکثر انوار رحمت الهی به امانت خدا باشه.
اون سیستم حرمت و اف نگفتن و حق و حقوق برای امتحان ماست، سوای اون عظمتی که از ماجرا ما درک نمی کنیم و این حقوق برای رعایت اون ابعاد هم هست احیانا.
ولی من در این صحنه از زندگی اگر مادر خوبی نباشم، به هررررررر دلیل، فهمیده ام که چیزی جز القی معاذیره نیست دلیلش، چرا که بل الانسان علی نفسه بصیره.
با تمام وجود دیروز حس کردم که مرگ بر آنکه به ما گفت به شرایط امتحانات زندگیت فورا در اولین بازخورد اعتراض بکن!!
شاید این آخرین خشمی باشه که اگر کنترلش کنی باز بشه راهت
شاید این آخرین دردی باشه که اگر ازش دم نزنی راهت هموار بشه و بیافتی توی صراط.
هی مردود نشو که لازم باشه هی امتحان تکراری ازت بگیرن
تازه اگر شانس بیاری ازت تکزاری امتحان بگیرن
چون بعضی از امتحانات رو فقط و فقط یک بار خواهند گرفت
مثل انتخاب رفتن و رسوندن آذوقه به خانواده ی منتظرت، یا یاری امامت.
که این امتحانات بی بازگشت و بی تکرار بعد از تمرین دادن تو با امتحانات کوچیک کوچیک بر حسب اندازه ای که از خودت نشون دادی ازت گرفته میشن.
راه بیافت
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟
ره ز که پرسی؟!
چه کنی!؟
چون باشی!
درباره این سایت